بنام خداوند بخشنده مهربان
موضوع انشا: طلوع خورشید
❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ
اکنون ستارگان در سرمای ارغوانی محو می شوند، خورشید در تپه ی شرقی زبانه میکشد ، درخت به درخت، جنگل پوشیده از ورقه هایی به رنگ طلا می شود...
سنگ به سنگ، صخره ها لب هایشان سرخ می درخشد.
خداوند زیبایی را دوباره خلق میکند و سطح تمام دریا ها و اقیانوس ها را پر زرق و برق برای چشم های زیبا بین، فرش می کند...
از لبان صبح جایی که غنچه ها می شکفند، نفسی آرام، بیرون می آید خورشید رنگ میبازد و به سرعت خاکستری می شود تا اینکه پردهها از مقابل خورشید کنار میرود و شکوه و جلال اش را به رخ میکشد... زمزمه ای در گوش صبح می کند : ما اینجا هستیم !
تا این که خورشید به قسمتی دیگر از کره زمین سفر میکند و همه زیباییها و جادوهای خاکستری ناپدید میشوند...
غروب آفتاب بافته شده از نورهای نرم و رنگ های لطیف، در حالی که داستان تمام روز را مرور می کند، غرق میشود .
❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ
پایان.